طعم تلخ کودکی
مجید کوچولو ۲ ساله بود که پدر از دست داد(خرداد ۹۳) پدرش در اوج جوانی و در سن ۲۵ سالگی به خاطر مصرف ماده مخدر شیشه دچار توهم شده بود و با یک تیر برق تصادف کرده و در دم جان داده بود . مادر جوانش مات و مبهوت سرنوشت خودش و کودک خردسالش که خوب حالا چه کند ؟ مادر فقط ۲۴ سال از بهار زندگی اش را سپری کرده بود دیگر جایی در خانه پدرشوهر نداشت خانه با حضور ۲فرد معتاد پدر شوهر و برادر شوهر برای او و بچه اش هرگز امن نبود به ناچار به منزل پدرش برگشت ، پدر صبور و رنجیده ای که دست روزگار برایش چنین رقم زده بود که یکی دیگر از دختران از همسرش جدا شده و دختر دیگرش با مرگ همسر به خانه پدری باز گردد .
چند صباحی در خانه پدر به سر برده در خانه پدر نیز آرامش نداشت برادر کوچکش درگیر اعتیاد خانمان سوز شده بود و کودک دلبندش را آزار میداد . به تازگی خواهر کوچکتر هم با پسر کوچکش از شوهر معتادش طلاق گرفته و به خانه پدری باز گشته بود . مجید کوچولوی ما درگیر بیماری مرموز دیابت بود به شدت تحت فشار بود و مادر دیگر طاقت فشارهای متعدد ، تنگی فضای خانه پدری وجود بچه های خواهر های مطلقه و دعواهای آنها با یکدیگر و حضور برادر معتاد را نداشت .
وقتی مادر پا به کانون آفتاب گذاشت ۲۶ ساله شده بود با تلاش تیم مشاوره حقوقی و روانشانسی و مددکاری تلاش شد تا مادر بتواند سقفی در نزدیکی خانه پدری دست و پا کند توسط خیر مقداری اسباب و اثاثیه و یک تلویزیون برای خانواده تهیه شد تا مجید کوچک بیمار و رنجیده در کنار مادرش به آرزویش برسد و مراحل درمانی را طی کند در بررسی های انجام شده مشخص شد مجید کوچولو علاوه بر بیماری دیابت دچار بیش فعالی و نقص توجه ، تمرکز نیز میباشد و درمان طفل توسط تیم متخصص مشاوره شروع شد . با تلاش مشاوره حقوقی مادر توانست حضانت طفلش را از پدربزرگ پدری بگیرد و به یکی از خیریه های معروف سطح شهر که در زمینه خوراک و پوشاک فعالیت داشت معرفی شد تا دغدغه مادر از لحاظ اقتصادی نیز تا حدودی حل شود و اکنون مجید عزیز ما در کلاس دوم دبستان درس می خواند . دیابت ، پیش فعالی و نقص توجه ،تمرکز مجید تحت کنترل بوده و درمان وی توسط تیم مشاوره و کانون هنوز ادامه دارد …